فکاهی های وردکی
وردکی را بزور نماز خواندن بردند
وردکی دروقت دعا کردن گفت: خدایا نماز مره قبول نکو بانکه دلشان بکفه .
..............
يك وردكي در موترهاي سينماپامير بالا شد وقتي موتر در پيش باغ وحش رسيد صدا كرد استاد صفارت وردك تا میشه
............
یک وردکی روزی از سرک میگذشت یك حادثه رخ داده بود هرقدر خیزک زد اما دیده نتوانست که كی را موتر زده دفعتأ چیغ زده گفت: دور شوین که مه پدرش هستم . مردم دورشدند پیش رفت دید که
یك چوچه خر را موتر زده بود
..............
یک وردکی داخل یک دوکان می شود و به فروشنده می گوید برادر قیمت این تلویزیون چند است دوکاندار میپر سد برادر وردکی هستی؟وردکی قهر می شود و از دوکان بیرون میرود و با لباس شیک و پاک بر میگردد و باز میپرسید برادر این تلویزیون قیمتش چند است؟ دوکاندار باز میپرسد برادر از وردک هستی؟ وردکی باز قهر می شود که باز شناخت می رودو مدت سه سال اروپا می رود تا تغیر لباس طرز گفتار و همه و همه اش دهد .وقت بعداز سه سال می اید و میپرسد باز همان دوکاندار می گوید که وردکی هستی؟وردکی این بار از حد بیشتر قهر می شود و میپرسد که شما از کجا مرا شناختید ؟ دوکاندار می گوید برادر این را که شما می گویید تلویزین این تلویزیون نیست ماشین کالا شویی است.
..................
از وردکی پرسیدن: تا حالی معجزه دیدی؟
وردکی: بلی گلبهار سنتر رفته بودم به حکم خداوند ج دروازه خودش باز شد!!!!!!!
...............
یک وردکی از وردک آمده کابل کدام جای سفر میکده,
ای که ده طیاره بالا شده ده چوکی نزدیک کلکین طیاره شیشته
پیش از پرواز طیاره وردکی بیرون طیاره ره سیل کده گفته اوه آدم ها چقدر
خورد شدن مثل که مورچه باشن خدمه طیاره که از پالوی اش تیر میشده
گفته هنوز طیاره پرواز نکده واره که تو میبینی مورجه هستن.
.............
از وردکی پرسیدن: کدام یک از سبزیجات ره زیاد خوش داری؟وردکی گفت: نصوار.
............
یک وردکی را گفتن برو یک تکسی خالی بیار. وردکی رفت نیم ساعت گم شد پس آمد. گفتن چی کدی تکسی نآوردی؟ وردکی گفته هیچ تکسی خالی پیدا نمیشد، کُلش یک نفر داشت.
..........
کدام وردکی ده یک مجلس عروسی سر نان خوردن بوده، نفر روبرویش میخواسته که دستمال کاغذی بگیره، وردکی ازو طرف صدا کده: برادر از او نخوری که هیچ مزه نداره!
............
خانه یک وردکی بعد از چند سال یک بچه پیدا شد، در هنگام انتخاب نام؛زن به شوهر: نامش را چه بمانیم که همیشه سر زبان ها باشه؟شوهر:(تف) میمانیم!
-----------------------------------------------------------
بسیار عالی
ReplyDeleteبسیار عالی
ReplyDeleteیک وردکی داخل یک دوکان می شود و به فروشنده می گوید برادر قیمت این تلویزیون چند است دوکاندار میپر سد برادر وردکی هستی؟وردکی قهر می شود و از دوکان بیرون میرود و با لباس شیک و پاک بر میگردد و باز میپرسید برادر این تلویزیون قیمتش چند است؟ دوکاندار باز میپرسد برادر از وردک هستی؟ وردکی باز قهر می شود که باز شناخت می رودو مدت سه سال اروپا می رود تا تغیر لباس طرز گفتار و همه و همه اش دهد .وقت بعداز سه سال می اید و میپرسد باز همان دوکاندار می گوید که وردکی هستی؟وردکی این بار از حد بیشتر قهر می شود و میپرسد که شما از کجا مرا شناختید ؟ دوکاندار می گوید برادر این را که شما می گویید تلویزین این تلویزیون نیست ماشین کالا شویی است
ReplyDeleteبسیار خوب و جالب بود بعد از 2سال امشب توانستم خوب بخندم. تشکر
ReplyDeleteاطرافی بیسواد را پرسیدند که نماز جماعت خوب است یا تنهایی؟
ReplyDeleteنفرک گفت نماز جماعت .
پرسیدند چطو ؟
گفت ازخاطریکه ملا میخانه تو بی غم چرتته میزنی
یک وردکی بل برق را از راه یافت رفت پول شرعیه اش را تحویل بانک کرد گفت باش که باقی دار نمانم
ReplyDeleteزور وردکی اس که تا ایجه رسیدین
ReplyDeleteانی؟
Deleteتو نگویی ما نفامیم
Deleteها نام خدا بسيار زور داري ده خشتك مادرت بمب بسته ميكنين و خوده انفجار ميتين شفتل گل
Deleteبی ادب کسی به تو ادب یاد نداده
Delete